
سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگویروا
پیشگفتار
برای یک نویسنده چه بسا چیزی آزار دهنده تر از این نیست که نکته گیران و خوانندگان به ناکامی در نگارش کتابی متهمش کنند که اصلا قصد نوشتنش را نداشته است. از این رو شاید مناسب و حتی لازم باشد توضیح دهم عنوانهای
اصلی و فرعی کتاب تا چه حد مضمونها را می رساند. اینکه کتابی عنوان زرین داشته باشد بد نیست؛ اما جاده زرین سمرقند فقط درباره سمرقند و راههایی نیست که از شمال یا جنوب و از خاور یا باختر به آن می رسند کوششی هم در ارائه تاریخی از آسیای میانه نیست، چرا که این مبحثی است بسیار بغرنج و به نظر من نمیتوان درباره آن به نحوی نوشت که برای عموم قابل استفاده باشد هر کتابی را که درباره این تاریخ باز کنید مثلاً اثر کلاسیک قلب آسیا متعلق به اسکراین و راس دیر یا زود (احتمالاً زود) با
چیزی شبیه مطلب زیر روبه رو خواهید شد:
در حدود سال 870 هجری (1456 میلادی) برخی از این از یکها که از خان خود. ابوالخیر ناراضی بودند با گیرای و جانی بگ (هر دو سلطان) از دودمان جوجی به مغولستان کوچیدند. ایسان بوغا، خان وقت مغولستان با جاتاه به گرمی ایشان را پذیرفت و در کنار رود چو در غرب املاک خود زمینهایی به آنها داد. این مهاجران بعدها به از یک کازاخ با
فقط کازاخ معروف شدند......
این سخن به هر حال تنها برای آنها که اهل تخصص هستند. قابل هضم است. با وجود این خیلیها هستند که مایلند درباره این بخش رویایی جهان چیزهایی بدانند به شرطی که مطالب به صورتی خوشایند به آنها عرضه شود و به مذاق شان خوش بیاید اما تلاش برای آماده کردن چنین مطلبی برای من بسیار دشوار آمد و از آن بیم دارم که نوشته حاضر بعضی جا ها دلچسب از کار در نیامده
باشد.
راهی که رفتم این بود برخیها را برگزیدم که با این سرزمین نسبتاً ناشناخته که آسیای میانه اش می نامیم به نوعی مربوط بودند مثل فاتحان، سیاحان تاجران، والبان، روحانیان زایران و باستانشناسان و درباره شان مقاله هایی نوشتم که در آنها گاه به بخشهایی از زندگیشان نیز پرداختم که مستقیماً به موضوع مربوط نبود؛ اما بارها بر خلاف میل خود مجبور شدم قهرمانان را در راهشان تنها بگذارم چرا که از قلب قاره دورتر و دورتر میشدند به بیان بهتر، کتاب حاضر همچون مجموعه ای از تابلوهاست که مطابق ذوق و علاقه شخصی فراهم آمده است؛ باشد که با ذوق و علاقه دیگران هم جور در آید در واقع به سراغ درخت پرمیوه ای رفتم و پاره ای از میوه های دم دست و رسیده آن را از سر تفنن چیدم و همین است علت بسیاری از فروگذار بهای ناموجه مثل از قلم انداختن بحث درباره سامانیان با سلجوقیان با مسکوت ماندن دو سده از زمان جنکینسون تا زمان ولف که دوره
نادر شاه را هم در بر می گیرد.
من هم مثل هر نویسنده آثار مربوط به خاورشناسی با مسایل جدی تلفظ
اسامی رو به رو بودم فقط میتوانم ادعا کنم که نهایت سعی را در پیدا کردن
تلفظهای صحیح کردم.
برای من یک چیز خیلی اهمیت دارد و آن اینکه پاداش زحمت خود را موقعی به طور کامل می گیرم که مطالعه این کتاب خوانندگانی هر چند معدود را
به دیدن سمرقند و بخارا یا به دست گرفتن صفحه های پرشور و آتشین خاطره های بابر یا سفرهای کشیش روبروک برانگیزد.
ویلفرید بلانت
نام کتاب: جاده زرین سمرقند
نویسنده: ویلفرید بلانت
مترجم: رضا رصائی.
تعداد صفحه: 364
سال چاپ: 1363
نوبت چاپ: اول
ناشر: جان زاده
اندازه: وزیری
نوع جلد: گالینگور روکش دار