
شهبانوی دره نیل
هت شپ سوت شهبانوی دره نیل
نویسنده: پاولین گج
مترجم : جواد سید اشرف
چاپ اول ۱۳۹۰
شمارگان: ۲۲۰۰ نسخه
چاپ نوبهار
صحافی زرین کار
نگارستان کتاب -
پیش درآمد
خیلی زود به اقامتگاهش برگشت به کنیزش اشاره ای کرد و بی آنکه کسی متوجه شود از تالار بیرون رفت هنوز از غذاهایی که روی میزهای کوچک و سیمین گذاشته بودند بخار بر می خاست و عطر گلهایی که زمین را فرش کرده بود، همچون ابری نامرئی در راهروی ستوندار کاخ همراهیش میکرد از پشت سرش صدای هلهله و تشويق کوتاهی برخاست خنیاگران به مجلس آمده و آهنگ شاد و دلنوازی ساز کرده بودند؛ اما او بی اعتنا و چنان تند به راهش ادامه داد که مه زیره برای رسیدن به بانویش مجبور به دویدن شد. به محض رسیدن به راهروی اقامتگاه بی اعتنا به نگهبانانی که خبردار ایستاده بودند و ادای احترام می کردند، مستقیماً به اتاق
خوابش رفت کفشهایش را در آورد و آنها را به گوشه ای انداخت.
گفت: «در را ببند.» و مه زیره فوراً اطاعت کرد و لنگه های در را به سرعت بست. سپس برگشت و با نگاهی دقیق و موشکافانه کوشید خُلق و خوی بانویش را بسنجد و حدس بزند هتشپسوت جلوی آئینه روی چهارپایه ای نشست و فرمان داد: «همه
زیورهایم را بردار و از من دور کن
اطاعت علیا حضرت
با داستان کارآزموده و انگشتان ماهرش کلاه گیس سنگین و پرزرق و برق را از سر
با نویش برداشت گردنبند باشکوه زرین و عقیق نشان را از گردنش باز کرد و
بازوبندهای نقره را از دستهای ناتوان بانویش بیرون آورد. در چهارگوشه اتاق
منقلهای بزرگی گذاشته بودند که فضا را گرم و مطبوع کرده بود؛ چراغها نور ضعیف
و لرزانی می پراکندند که به عمق تاریکی نفوذ نمی کرد؛ یعنی که دیوارهای رنگارنگ