
نظم و نظمیه در دوره قاجار
550,000 تومان
373 صفحه
همراه با نقشه قدیمی طهران
چاپ 1362
مقدمه
سده بیستم را در واقع میتوان عصر تقابل ساختهای مادی و معنوی در زندگی اجتماعی انسان دانست باید توجه داشت که تکامل مدنی امری است که البته بکندی صورت گرفته ، لکن مدنیت و مظاهر حیات اجتماعی چیزی است که برای انسان فوق العاده گرانبها و با ارزش میباشد. ارسطو، دانای بزرگ یونان در کتاب نفیس خود بنام «سیاست» که آینه اندیشه ها و باورهای اجتماعی او است. میگوید : «انسان یک حیوان اجتماعی است یعنی از زندگی گروهی تفکیک ناپذیر میباشد و با به بیان دیگر طبیعیت انسان مدنی است و از اینرو پیوسته باید بصورت
گروهی زیست کند.
نکته بسیار باریک و چشمگیری که در این کلام مستتر و پنهان است، کلیت لفظ زندگی اجتماعی و تنوعات جوامع انسانی است . جوامع انسانی اساساً بر حسب کاهش یا افزایش افراد آن و هم چنین هدفهای آنها دگرگون و مختلف هستند. ما در خانواده نشو و نما میکنیم . آموزشگاه برای تهذیب و تعلیم کودکان تشکیل میشود. انجمنهای علمی باشگاههای ورزشی و حتی اجتماعات دینی برای منظور و مقصود معین بوجود می آیند مردان زنان و کودکان یک روستا، شهرک، با یک شهر جامعه روستایی با شهری را میسازند و مردان زنان و کودکان یک جامعه ارضی، یک کشور را و کل مردم جهان جامعه جهانی را ایجاد میکنند . دولت در هر کشور نظام همبستگی گروههای اجتماعی مختلف را برعهده دارد. از اینرو می بینیم که هر جامعه ارضی به گروههای حکومت کنندگان و حکومت شوندگان تقسیم شده است، گروه حکومت کنندگان هیئاتی است مرکب از افراد ملت که در داخل کشور اوامر قانونی را وضع و اجرای آنرا نظارت مینمایند و اینجا است که دولت را باید بالاترین نقطه بنای یک جامعه ارضی دانست و طبیعت خاص آنرا در تفوق آن بر دیگر صور و اشکال گروهبندیهای اجتماعی جستجو نمود. ضرورت زندگی پایه حیات اجتماعی را میگذارد و زندگی گروهی آدمیان را به همیاری ، و همکاری و هماهنگی وادار میکند و از همبستگی افراد و اجزاء گروههای انسانی جامعه بوجود می آید اما با آنکه دوام و قوام هر اجتماع به افراد و اجزاء آن جامعه بستگی دارد ولی مفهوم جامعه انسانی چیزی بجز آحاد افراد آن است .
جامعه مانند یک عامل مستقل روی افراد خود اثر میگذارد و آنان را متحول می سازد. زندگی گروهی و گسترش ارتباطات مورث تمدن و پیشرفت و شهروندی شده و فرمانبرداری از قوانین نیکو باعث تداوم و پایداری آن است. و روی همین اصل هر کشوری ناگزیر از داشتن یک عده نهادی اجتماعی است که مواریث اجتماعی نام دارند اکنون که مفهوم جامعه تا اندازه ای روشن شد دنباله سخن را به مسأله مهم اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری انسان اختصاص میدهیم تا دانسته شود که آدمی چگونه با موازین زندگی گروهی و مواریث اجتماعی همنوا و هماهنگ میگردد. روانشناسی اجتماعی مسأله اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری انسان را یک انطباق گروهی بر پایه انگیزه های فردی و محیط میداند . میدانیم محیط اجتماعی چه کوچک و چه بزرگ یک واحد یکپارچه و ثابت نیست . فرد کوچکترین جزء یک گروه اجتماعی بشمار می آید که وقتی از مادر زاده شد فقط دارای امکانات حسی و حرکتی است. پس فرد با امکاناتش و محیط با الزاماتش عواملی هستند که...